اینجا روستای بورآلان است و آن حیکل تنومند بایرام قلی.یک بیسیم چی را فرستاده تا سرو گوشی آب بدهد و خود منتظر پای بی سیم است.از دور هم گروهان علی را با خمپاره نشانه گرفته.بایرام قلی بیش از همیشه عصبانی است.

ناگهان نعره کشید که:پس چرا حرف نمیزنه این بیسیم چی سگ مرام؟نکنه بیسیم چی سقوط کرده؟

بایرام خان!شاید هنوز خبری نشده وگرنه بیسیم چی خیلی جلبه.تو دهن اژدها هم که باشه خبر میده.

آره جون مامانش.

ناگهان گوش های بایرام خان تیز شد.انگار صدایی شنیده بود.یک دفع از کوره در رفت و گفت:توله مار!دیگه می خواستی چه اتفاقی بیافته؟مگه صدای تیر و تفنگ و از مرز نمی شنوی؟ کن فیکون کردن رفت پی کارش.بده به من اون تفنگ رو که بیچاره شدیم.

ناگهان یکی فریاد کشید که بیسیم چی داره برمیگرده.معلوم نیست خبرش راست است یا می خواهد خشم بایران قلی را بخواباند؟

بایرام خان گفت:خمپاره هارو روی سرشون بریزید.

بایرام خان صبر کنید شاید بیسیم چی خبر دیگه ای داشته باشه.

د جون بکنه با این خبر آوردنش.مگه چند تا شکم زاییده که این طوری میاد؟

موتور سوار موتورش را میزند روی جک و کنا بایرام قلی می ایستد.و در حالی که بایرام قلی دستش را بلند می کندتا به سر او بکوبد دست بایرام قلی را در هوا می گیرد و شالش را از روی صورتش بر میدارد.

چشمان آتشین بایرام قلی چرا یکهو مثل موش می شود؟آن چشم ها مگر چه صحنه ای را دیده؟

بایرام قلی تویی؟شنیده ام که پیغا فرستاده ای که اگر بازهم به محموله ات کمینن بزنم هرچه دیدم از چشم خودم دیدم.،اومدم ببینم چی از چشم خودم می بینم.

همه اطافیا شکه شده اند .همه منتظر اند ببینندعکس العمل بایرام قلی چیست.تو در چه حالی هستی رفیق؟نگران علی نباش،هرچند در دل دشمن است ،اما همانطور که آمده همانطور برمی گرده.روستا در محاصره گروهان علی است و مغز بایرام قلی در مگسک کلت علی.مطمئن باش غائله بایرام قلی همین جا ختم خواهد شد.

بهتر من و تو آماده همراهی با علی شویم


نظرات شما عزیزان:

من
ساعت9:40---3 مهر 1393
ایمان اگه واقعی باشه آدم از هیچی نمیترسه

نام :
آدرس ایمیل:
وب سایت/بلاگ :
متن پیام:
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

 

 

 

عکس شما

آپلود عکس دلخواه:








برچسب ها :